• وبلاگ : خزائن رحمت پروردگار
  • يادداشت : شنواي آواي من!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام سيد

    يك شكايت نامه اينجا نوشته بودم به چه بلندي!

    همه را پاك كرد

    باشد

    شكايت نميكنم ديگر

    ..........

    يا حق

    مي رفت علي و مي کشيد از دل آه

    وز همسر خويش بر نمي داشت نگاه

    ديدند که با خويش علي مي گويد

    لا حول و لا قوة الا بالله

    فاطميه شور و غوغا مي شود

    درب سوزان با لگد باز مي شود

    فاطميه آه و درد و ناله است

    پشت درب جاي گلاب لاله است

    فاطميه مهر زد تاريخ را

    در دل آتش گدازد ميخ را

    فاطميه صورتش نيلي شود

    با رقيه شاهد سيلي شود

    فاطميه تا حكايت مي شود

    غربت حيدر روايت مي شود

    *** بنام تو اي قرار هستي ***

    سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما برادر بزرگوارو استاد ارجمند

    مو كنان ، مويه كنان گل مي برند

    ياس را از پيش بلبل مي برند

    شهادت مظلومانه مادرتون ، بي بي دوعالم ، ام المومنين ، صديقه طاهره ، حضرت فاطمه زهراي مرضيه سلام الله عليها را به پيشگاه فرزند دلبندشان حضرت ولي عصر (عج) و شما تسليت و تعزيت عرض مي كنم . انشالله كه طوري زندگي كنيم و طوري بميرم كه لايق شفاعت ايشان در روز حشر قرار بگيريم

    التماس دعا

    + ستاره هاي نفتي 

    اولين كامنت من چي شد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    + ستاره هاي نفتي 

    آن دم كه بساط حشر بر پا گردد

    وان محكمه عدل مهيا گردد

    مسمار كه سينه گل ياس شكفت

    خود شاهد مظلومي زهرا گردد

    + ستاره هاي نفتي 

    دود بود و دود بود و دود بود
    گل ميان آتش نمرود بود

    دست گلچين هيچ پروايي نداشت
    داغ گل را بر دل بلبل گذاشت

    شعله ميپيچيد بر گرد بهار
    خون دل مي خورد تيغ ذوالفقار

    يك طرف گلبرگ اما بي سپر
    يك طرف ديوار بود و ميخ در

    ميخ بود و سينه اي لبريز درد
    ميخ بود غربت يك رادمرد

    ميخ ياد صحبت جبريل بود
    شاهد هر رخصت جبريل بود

    قلب آهن را محبت نرم كرد
    ميخ از چشمان زينب شرم كرد

    شعله ها از داغ غربت سرخ شد
    ميخ كم كم از خجالت سرخ شد

    ميخ بود دست شوم سرنوشت
    سينه اي ميديد لبريز بهشت

    گفت با در رحم كن سويش مرو
    غنچه دارد سوي پهلويش مرو

    حمله طوفان سوي دود شمع كرد
    هر چه قوت داشت دشمن جمع كرد

    روز رنگ تيره شب را گرفت
    مجتبي چشمان زينب را گرفت

    پاي ليلي چشم مجنون مي گريست
    ميخ بر سر مي زد و خون مي گريست

    ابر با رنگ كبودي گريه كرد
    جاي مردم يك يهودي گريه كرد

    جوي حون نه تا به مسجد رود بود
    دود بود و دود بود و دود بود

    بسم الله الرحمن الرحيم

    خدايا ...

    خدايا...

    خدايا...

    خدايا اي نهايت آرزوها ...مرا به غير خود وا مگذار...

    يا رب العالمين ...

    در پناه خدا موفق باشيد سيد...لحظاتتان هم هر لحظه خدايي تر

    خدايا تو تنها داراييه مايي ، كمك كن گمت نكنيم ....

    سلام خيلي قشنگ بود . موفق باشين

    يا زهرا

    الهي

    و ربي من لي غيرك

    كاش اين من ديگر نبود ..تا اصلا كلامي بگويد....

    يا حق